روايت من از انتخابات دهم رياست جمهوري
يا لطيف
چه قدر زود گذشت. نمي دانم شما چه حسي داريد اما هيچ سالي براي من انقدر زود نگذشت.سالي كه گذشت براي عده اي سالي تلخ بود وبراي عده اي ابتدا شيرين بود سپس تلخ شد وباز شيرين شد.اين حكايت سال گذشته مردمان ايران است كه تا امروز هم ادامه دارد.فارغ از اينكه حق با كدام گروه است به بررسي اين خواهم پرداخت كه چرا مردم ما دوگروه شدند ولي اينكه چه بايد كرد تا دوباره به تكثر فكري هم احترام گذاريم و با هم متحد شويم مجال ديگري را مي طلبد.
1- نگاهي كه اكثر مردم قبل از انتخابات داشتند به دو شخص معطوف بود. احمدي نژاد ومير حسين موسوي. براي هر يك از اين دو گروه يكي از اين دو نفر عصاره ي خوبي ها بود وديگري عصاره ي بدي.البته اين معضل قبل از همه ي انتخابات ها وجود داشته است اما اين دوره تشديد شده بود حال كار نداريم اگر ميرحسين رئيس جمهور شده بود همين گروه سبز احتمال داشت چهار سال بعد او را هو كنند همانطور كه خاتمي هوشد وهمانطور كه عده ي بسياري از راءي دهندگان چهار سال قبل احمدي نژاد امروز سبزند!اين نگاه صفر ويكي را هريك از دو جريان حاضر در انتخابات به نحوي پيشه ي خود كرده بودند.آدم را ياد انتخابات سال 76 مي انداخت كه از طرف جناح راست اينطور القاء مي شد كه راءي دادن به خاتمي مساوي اتمام انقلاب است واز لحاظ شرعي مشكل دارد وجناح چپ هم اينطور القاء مي كرد كه راءي دادن به ناطق نوري مساوي محدود كردن آزادي ها براي مردم است ومردم ديگر روزگاري خوش نخواهند داشت.اما بعدا"فهميديم همه سر كاريم واساسا" شخص خاتمي و ناطق فرق زيادي هم با هم نداشتند.نحوه ي تبليغات نامزدها در اين دوره, برگزاري مناظره ها ,عملكرد وزارت كشور و شوراي نگهبان ,عملكرد شخص ميرحسين موسوي و علي الخصوص شخص احمدي نژادوعملكرد تندروهاي اصلاحات واصولگرا همه منجر شد كه شائبه تقلب در ذهن مردم تقويت شود.
2- هميشه از سوي اصولگرايان نسبت به اصلاح طلبان اين نگاه وجو د داشته كه آنها دنبال تحريف انقلاب از مسير اصلي خود هستند.بعضي از اصلاح طلبان هم با افكار ورفتار خود اين گزاره را تاءييد كرده اند.اين مساءله در اين انتخابات از سوي بعضي از اصولگرايان بزرگنمايي شد.تا توانستند به سركردگي روزنامه كيهان به كروبي وموسوي حمله كردند طوري كه احمدي نژاد را به طور غير واقعي بالا بردند واين دو نفر ورضايي را تا توانستند پايين آوردند.تحقير مردم از سوي آقايان به اوج خود رسيد هر كس نمي خواست به احمدي نژاد راءي دهد انواع واقسام اتهامات را مستقيم وغير مستقيم به او زدند.يادم هست حسين شريعتمداري در مسجدي در اصفهان گفت اينبار اگر امام حسين (ع) با لشكريان عمر سعد مواجه شود لشكر عمر سعد شكست خواهد خورد اين يكي از بزرگترين تهمت ها به هواداران سه كانديداي ديگر بود . البته ازآنطرف هم تا توانستند احمدي نژاد و دوره ي چهار ساله ي اورا سياه كردند كه انگار قبل از احمدي نژاد در گلستان زندگي مي كرديم و اورا شخصي رمال معرفي كردند كه هواداران او فريب خورده اند وبه همين خاطر دارند به او راءي مي دهند.وقتي از سوي سران سياسي هيچ ارزشي براي مردم در نظر گرفته نمي شود چگونه مي توان توقع داشت دوباره ملت متحد شوند.
3- در بالا گفتم رفتار برخي از اصلاح طلبان منجر به تحريف انقلاب مي شد متاءسفانه رفتار اصولگرايان با مخالفينشان وحذف آنها فقط به خاطر اينكه با آنها هم نظرنيستند وزدن انواع انگ وتهمت به آنها ومردم طرفدارشان وخود رادر جايگاه معصومين نشاندن مي تواند به سقوط انقلاب بينجامد.اوج اين اتهامات در به كار گيري عبارات سخيف وزشت از سوي امام جمعه ي مشهد در تجمع 9 دي بود. اگر كسي چشم داشت به راحتي مي توانست رفتار خشن و سازمان يافته گروههاي نظامي را كه بعد از انتخابات با مردم شد را ببيند اما جالب اينجاست آنهايي كه ديدند وگفتند اين برازنده ي انقلاب ما نيست به راحتي بي بصيرت شدند.
4- هميشه با وجود اينكه رهبري برايم محترم وعزيز بوده وهست اما از ضرورت نقد رفتار ايشان سخن به ميان آورده ام. فكر مي كنم در تبد يل يك اختلاف انتخاباتي به دعواي بين دو جناح موجود درايران ودر نهايت دعواي مردم با مردم ايشان نقش ويژه اي داشتند هرچند موسوي و كروبي هم نقش داشتند واز لحاظ من تقصير بيشتري هم داشتند اما انتظار از رهبري بيشتر از اين دو بود . امروز هم نقد ايشان مترادف نقد امام معصوم است منتهي نقد ائمه (ع) در دوره ي خودشان از سوي آنها استقبال مي شداما نقد ايشان سرنوشت محمد نوري زاد را به دنبال دارد.
5- جريان حاكم از پيروزي ظاهري خود سرمستند به همين خاطر افتخار مي كنند به اينكه روز عاشورا و روزهاي ديگرمردم را با باتوم زدند ,افتخار مي كنند به اينكه مخالفين خود را گوسفند خطاب كنند ,افتخار مي كنند به برهم زدن سخنراني سيد حسن خميني و.....اين سرمستي موجب شده است خود را معصوم فرض كنند وديگران را مثل يزيد وشمرو......اين امر خطري است براي انقلاب و جمهوري اسلامي كه با خون هزاران شهيد به دست آمده است.
در پايان هر چند به همه ي معضلات اشاره نكردم اما اگر بخواهيم دوباره به اتحاد برسيم بايد به اين معضلات توجه كنيم .گفتار خود را با عباراتي از محمد قوچاني به پايان ميرسانم كه از خدا مي خواهيم محقق شود.
((امروز همه فكر مي كنند كه ما گويي دو ملت هستيم در يك خاك. بايد دوباره يك ملت شويم در يك خاك))