يا لطيف

جنگ واقعه ايست كه ما ايرانيان زياد به آن فكر مي كنيم.تاريخ ما شاهد جنگ هاي بزرگ وخانمان سوزي بوده , در دويست سال گذشته ما با  جنگ ايران وروس و جنگ هشت ساله بين ايران وعراق مواجه بوده ايم . آتش جنگ دوم جهاني دامن كشور ما را هم گرفت. كشته شدن انسانها, ويراني, فقر و...  مصايبي است كه با وقوع جنگ با آنها مواجه مي شويم.فرض كنيد در جمع خانواده كنار تلويزيون نشسته ايد ومشغول خوردن شام هستيد و كشورتان هم در جنگ به سر مي برد نا گهان صداي آژير خطربه گوشتان مي رسد , هواپيماهاي دشمن بر فراز شهر شروع به حركت كردن مي كنند و نقطه اي را بمباران مي كنند ودائم در هراس هستيد كه نكند روزي نوبت شما هم برسد.آن روز ناگهان فرا مي رسد  و اتفاقا" شما در خانه حضور نداشته ايد و اعضاي خانواده تان جان خود را از دست مي دهند. زندگي در نگاه شما چه تغييري مي كند؟

رمان پل معلق از محمد رضا بایرامی روايت زندگي سرباز جواني است كه با اين مصيبت مواجه مي شود وتنها وتنها او از خانواده اش باقي مي ماند.جنگ وشايد زندگي براي او تمام مي شود , او به نقطه اي دور افتاده ودر حاشيه ي جنگ مي رود وبه مرور خاطرات تلخ گذشته اش مي پردازد. مهمترين ويژگي اين رمان به نظر من پرداختن به جنبه ي تلخ جنگ است , جنگ ودفاع مقدس براي ملت و مردم ما مصيبت به همراه داشت.چه زجري از اين بالاتر كه عزيزانت را از دست بدهي.

برخورد شخص اول داستان با سربازهای دیگر وسرگروه بان, تردید او برای گفتن مصیبتش به پسرخاله و احتمالا" شوهر خواهرش به خوبی در این داستان توصیف شده است . تنها چیزی که می تواند او را به زندگی برگرداند نشانه ایست از زندگی گذشته اش که سرانجام آن را پیدا می کند.

((همان وقتي كه آن جا ايستاده بود و مي ديد كه چگونه بقاياي ريل ها به شكل دل گيري آويزان شده اند رو به آب و فكر مي كرد اين عظمت ويران را ديگر هيچ وقت نمي توان احيا كرد, همان طور كه ويراني هاي ديگر راهم: آدم هاي ويران, خانه هاي ويران و دل هاي ويران, ويراني همه جا يافت مي شود.))